حرفای خواستنی
سلام بچه شیر بابا چند روزی من ومامان وشما رفته بودیم عزاداری امام حسین واولین عزاداریتو سر خاک بابابزرگ روز تاسوعای حسینی مورخ ٦/٠٨/١٣٩١ بودیم یه پیرهن مشکی خیلی قشنگ مامان جون واست خرید خیلی گوگولی شده بودی تازه گیا یاد گرفتی لب پایینتو گاز میگیری و خودتو شکل لاک پشتای پیر میکنی آخه هنوز دندون در نیاوردی وقیافت خیلی خواستنیه در ضمن خیلی کنجکاو شدی و دلت میخواد از همه چی سر دربیاری وتا وقتی کوچکترین موردی واسه کنجکاوی وسرگرمیت باشه نمیخوابی(شیطون). لثه هات هم زیاد میخاره انگاری قراره دندونات در بیاد . راستی خزیدن به عقب رو هم یاد گرفتی. من ومامان هر روز منتظر یه حرکت تازه از توئیم و از اینکه هر روزت پیشرفت تازه ای داری بینهایت خوشحالیم و واز اینکه پسر خوش اخلاقی داریم ویکسره بی هیچ بهانه ای میخنده از خدا متشکریم. ای بی نهایت خواستنی و ای تلالوی روحی بزرگ تا ابد دوستت داریم